• تاریخ انتشار : 1394/05/14 - 12:16
  • بازدید : 1222
  • تعداد بازدید : 70
  • زمان مطالعه : 8 دقیقه
روابط عمومی دانشکده:

دادخواهی مردم جنگ زده یمن از کسری انوشیروان دادگر

"دادخواهی مردم جنگ زده یمن از کسری انوشیروان دادگر" به قلم دکتر محمدعلی حیدرنیا مدیرگروه پزشکی اجتماعی

"دادخواهی مردم جنگ زده یمن از کسری انوشیروان دادگر" به قلم دکتر محمدعلی حیدرنیا مدیرگروه پزشکی اجتماعی

 

دادخواهی مردم جنگ زده یمن از کسری انوشیروان دادگر

این روزها مردم مظلوم یمن به ناحق مورد تجاوز و بمباران وحشیانه همسایه شمالی خود قرار گرفته و دچارکشتار و مرگ و گرسنگی شده اند و شگفت و رنج آور اینکه این همسایه متجاوز هم در نژاد و هم در دین با یمن شریک است و همواره گزاف گویی او در حمایت از اعراب و مسلمانان گوش فلک را کر کرده است .

عربستان سعودی در یمن دریایی از خون براه انداخته به این امید که شاید از این دریای خون ماهی چند روز بیشتر حکومت خود را صید کند. اما زهی خیال باطل که بنابر قانون طبیعت ماهی در خون آنهم خون مظلومان نه پیدا میشود و نه رشد می کند.

اما شگفت اور تر اینکه دراین هنگامه بیداد که داد مظلوم به اسمان بلند است  هیچکس هیچ نمی گوید . کشورهای عربی در سکوت محض فقط نظاره گرهستند،و سازمان های  بین المللی هم چشم  براین همه جنایت  بسته و هیچ اقدام شایسته و بایسنه ای را که شرح وظیفه اصلی و مدون انهاست، انجام نمی دهند و اگر ملت و کشوری هم  به لحاظ انساندوستی و شرف و شفقت بخواهند به مردم مظلوم یمن کمک کنند همین سازمان های بین المللی او را تهدید و تحریم و انگ دخالت در امور کشور دیگر را به او می زنند و هر برچسبی را که منافع آنها ایجاد کند به آنها می چسبانند و انگار که صحنه های دلخراش این همه جنایات را نمی بینند یا نمی خواهند ببینند ولی انها که می بینند و یا می خواهند که ببینند انگاه که کودک شیرخوار یمنی در اغوش مادر سراسیمه و اشفته اش از شدت درد و ترس چنگال بر زخم دردناک و سوخته  خود که ناشی از سوختگی بمباران بود میکشید و ضجه می زد هر انسانی با  احساسات و عواطف معمولی را منقلب می کرد تا نا خود اگاه فریاد براورد که  نفرین(نه افرین) این کودک بی گناه و نفرین مردم مظلوم یمن و نفرین همه مردم آزاده جهان بر این متجاوزان و همکارن انان باد و در مقابل آفرین همه مردم جهان بر مقاومت مظلومانه و شجاعانه مردم یمن.

مردم جنگزده یمن دست کمک به سوی همه برافراشته اند و تقاضای همیاری و مساعدت دارند اما هیچکس فریاد کمک طلبی انها را نمی شنود.اما همین مردم یمن در قرن هفتم میلادی نیز مورد حمله و کشتار قرار گرفتند  و فریاد کمک خواهی سر دادند اما ملت ایران این افتخار را دارد که فریاد انها را شنید و جانانه به کمک انها شتافت. ایاتاریخ تکرارشده است.؟

دنیای متمدن امروز یعنی قرن بیست و یکم که ماهم جزئی از ان هستیم را با سازمان حقوق بشرش، با سازمان های بین المللی وابسته اش و با  همه ناجوانمردی ها و دغل بازی هایش رها کرده تاریخ را ورق می زنیم و به قرن هفتم میلادی یعنی حدود 1500  سال قبل به سر زمین یمن در قبل از اسلام بر می گردیم.

 یمن یا به قولی هاماوران در فرهنگ باستانی ایران جایگاه ویژه دارد تا انجا که سه پسر فریدون فرخ پیغمبر شاه ایران باستان و خردمند ترین شخصیت شاهنامه هر سه به توصیه وتحقیق پدر از یمن زن گرفتند.(برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به شاهنامه فردوسی، فریدون، بخش 2)

یمن قدیم مثل هم اکنون در جنوب شبه جزیره عربستان با داشتن آب و هوای مناسب تر بر خلاف قسمت شمالی شبه جزیره، بنا به گفته یونانی ها بنام عربستان خوشبخت نامیده میشد. و به همین دلیل همیشه مورد تاخت و تاز قبایل نزدیک خود قرار می گرفت . در زمان کسری انوشیروان پادشاه ساسانی سرزمین یمن مورد تجاوز وحشیانه زنگیان حبشی به فرماندهی مسروق پسر ابرهه ( همان که میخواست خانه خدا را ویران کند ) قرار میگیرد. در اوضاع سیاسی آن زمان کشورهای ایران و روم از قدرت های بزرگ و مطرح جهان بودند. بدین جهت مردم مظلوم و جنگزده یمن ابتدا از امپراطور روم کمک خواستند که مورد اجابت قرار نگرفت و لی مردم غارت شده و فرمانده آنها سیف بن ذی یزن به دادگری  و عدالت و جوانمردی مردم ایران پناه آوردند و از کسری انوشیروان پادشاه ایران داد خواهی کردند. انوشیروان در پاسخ به در خواست انها برای کمک، ضمن تاکید بر اینکه کشور و سرزمین شما برای ایران نفعی ندارد ولی از راه عدالت و جوانمردی به آنها پاسخ مثبت داد و لشکریانی از  ایران را به یمن گسیل داشت و متجاوزان حبشی را از یمن دور کرده مردم یمن را به خانه و کاشانه خود بازگردانید . مردمانی که درآن روزگار به یمن حمله کردند و قتل وکشتار فجیع راه انداختند هم وحشی بودند و هم در دین و هم در نژاد با مردم یمن تفاوت داشتند و هم ادعای انها در حمایت از اعراب و صاحب مروت بودن گوش فلک را کر نکرده بود.

داستان دادخواهی مردم یمن از کسری انوشیران در کتب تاریخی فراوانی نظیر تاریخ طبری،  فارسنامه بلخی ، سیره ابن هشام ، تاریخ بلعمی و .... به تفصیل امده است .

در زیر خلاصه ای بسیار چکیده برگرفته از  صفحات 700- 689 جلد دوم تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک  تالیف محمد بن جریرطبری ،. ترجمه ابوالقاسم پاینده ، چاپ پنجم ، 1375 . انتشارات اساطیر .

با همان نثر ترجمه، در رابطه با دادخواهی مردم جنگ زده یمن از کسری انوشیروان آورده میشود.

"چون سیف بن ذی یزن به نزد کسری شد به خاک افتاد و گفت : ای پادشاه بیگانه بر دیار ما چیره شد . کسری گفت کدام بیگانه؟  واو گفت حبشه، وآمده ام که مرا بر ضد آنها یاری دهی و از دیار من بیرون کنی و پادشاهی آنجا از آن تو باشد.

کسری گفت : سرزمین تو از سرزمین ما دور است و زمینی کم حاصل است که بز و شتر دارد و ما را بدان نیاز نبا شد و سپاه پارسیان را به سرزمین عرب که بدان نیاز ندارم درگیر نکنم . بعد از سالها ماندگاری و پا فشاری زیاد سیف، کسری در دیداری دیگرگفت"باش تا در کار تو بنگرم:

آنگاه کسری مرزبانان و صاحبنظران را که در امور خویش با آنها مشورت میکرد فراهم آورد و گفت درکار این مرد چه می گوئید ؟

یکی از آنها گفت ای پادشاه در زندان تو مردانند که باید کشته شوند آنها را یاری بفرست . اگر هلاک شوند همان با شد که خواسته ای و اگر تسلط یافتند ملکی به ملک خویش افزوده ای .

کسری گفت : رای درست همین است ، شمار مردان زندانی را معلوم دارید.

و چون شمار کردند هشتصد مرد زندانی بود.

کسری وهرز را که از همه زندانیان به نسب و خاندان برتر بود و مردی سالخورده بود با سیف فرستاد و سالاری بدو داد و کسان را بر هشت کشتی نشاند به هر کشتی صد مرد با آنچه به دریا بایسته بود و برفتند و چون به دل دریا شدن دو کشتی با هر که در آن بود فرو شد(غرق شد)و شش کشتی با ششصد مرد به ساحل یمن و سرزمین عدن رسید که سیف و وهرز در ان بودند. وهرز با پیاده شدن در عدن هر شش کشتی در اتش بسوزانید و لشکریان را گفت دیگر راه پس نیست و پیروزی یا مرگ درپیش است پس ای فرزندان ازادگان به پیش.(وهرز و سپاهیانش خود را ابن الاحرار یا فرزندان ازادگان می نامیدند).انگاه به سیف گفت تو چه داری سیف گفت هر چه خواهی. مرد عربی و اسب عربی و مردان  خویش را با مردان تو همراه می کنم تا با هم بمیریم یا با هم ظفر یابیم. این تاریخ ادامه میدهد.

جنگ در گرفت و وهرز مسروق پسر ابرهه را با تیر و کمان بکشت و پارسیان حمله بردند و هزیمت در حبشیان افتاد و بسیار کس کشته شدند و باقیمانده به هر سو گریختند.انگاه وهرز و سیف ذی یزن با پیروزی روی به صنعا نهادند که دارالملک یمن بود و چون به در صنعا رسیدند دروازه کوتاه بود و علم سرنگون خواستند کرد تا در اندرون برند وهرز گفت " هرگز علم ایران افتاده به درون نشود و دروازه را ویران کرد و با پرچم افراشته در آمد که پرچم را رو به روی او می بردند."

"و چون وهرز به یمن تسلط یافت و حبشیان را از آنجا بیرون راند به کسری نوشت : چه کنم

و کسری گفت سیف بن ذی یزن را پادشاه یمن کند."

ابو امیه بن ابی الصلت ثقفی در رسای این پیروزی شعری سروده که ترجمه قسمتی از ان چنین است:

" وقتی زبون شد (سیف) سوی هرقل رفت و کاری نساخت.

انگاه از پس هفت سال سوی کسری رفت.

انگاه ازاد مردان را بیاورد.

هیچکس برای وی(سیف) چون کسری شهنشاه شاهان نبود.

یا همانند وهرز که به روز جنگ تاخت اورد.

خدای نیک بدارد ان گروه را که امدند.

ودر میان کسان نظیرشان را نخواهی یافت.

که سالاران و دلیران و نکو منظران و مرزبانانند.

شیرانند که در بیشگان بچه می پرورند.

و......"

در مقایسه تاریخی این دو واقعه یعنی حمله زنگیان حبشه به یمن در 1500 سال قبل و نجات انان توسط ایرانیان و حمله سعودی ها به یمن امروز واینکه هیچ فریاد رسی ندارند، نکته های فراوانی نهفته است.وا کاوی این نکته ها ونتیجه گیری و قضاوت با خوانندگان عزیز.

 درپایان بی انصافی و قدر ناشناسی است اگر نگویم که نوشته های شادروان عبدالحسین زرین کوب استاد راهنمای من در این مطالعه بوده است.  پایان

                               

دکتر محمد علی حیدرنیا

متخصص پزشکی اجتماعی

دانشیار دانشکده پزشکی شهید بهشتی

  • گروه خبری : اخبار داخلی,اطلاعيه ها
  • کد خبر : 22100
کلید واژه
×

اطلاعات "Enter"فشار دادن

تنظیمات قالب